گاهی وقتا میشه یکی میاد که میشه مثل یه رویا فوق العاده
با وجودش میریزه دنیا رو از هم با حضورش کمتر از ۵ دقیقه
گاهی وقتا لحظه یغروب خورشید واسه آدم مثل طلوع عشقه
میشه مجنون بود و با امواج مهتاب عاشقی کرد توی ۵ دقیقه
بعد اینکه دیدمت من آدم سابق نبودم هستم اما دیگه نیستم
بعد اینکه اومدی تو زلزله شد تو وجودم شهر بودم دیگه نیستم
گاهی وقتا میشه تو لحظه ای خاص سرنوشت زندگی هارو رقم زد
میشه رد شد از همه مرزای بودن سوخت اما زیر بارون هم قدم زد
گاهی وقتا مثل شروع طوفان همه دنیا خوابه و آرومه و سرد
گاهی پروانه میشی و توی آتیش تو صدات هیچی نمونده به جز درد
بعد اینکه دیدمت من آدم سابق نبودم هستم اما دیگه نیستم
بعد اینکه اومدی تو زلزله شد تو وجودم شهر بودم دیگه نیستم
بعد اینکه دیدمت من آدم سابق نبودم هستم اما دیگه نیستم
بعد اینکه اومدی تو زلزله شد تو وجودم شهر بودم دیگه نیستم
یک ویرونم...
ارسال دیدگاه
ایمیل شما به صورت محرمانه نگهداری خواهد شد، پرکردن موارد ستاره دار الزامی است